آغازی دوباره
خاطرات شیرین
خاطرات مغشوش![]()
یک نفردرشب کام
یک نفردردل خاک![]()
یک نفرهمدم خوشبختی هاست
یک نفرهمسفرسختی هاست
چشم تابازکنیم،عمرمان می گذرد
وزسرتخت مراد،پای برتخته ی تابوت گذاریم همه
ماهمه همسفریم،همگی همسفریم
تاببینیم کجا؟بازکجا؟
چشممان باردگرسوی هم بازشود
درجهانی که درآن راه ندارداندوه
راه ندارداندوه
راه ندارداندوه
زندگی باهمه ی معنی خویش
ازنوآغازشود...
ازنو...
آغاز...
مثل ستاره درسایه سارصبح