مداد زرد
چه حالی داشت، یادآوری خاطرات
جعبه جادویی مداد رنگی نقاشی های شلخته ی کودکی
که در گذار سالیان، کنج ایوان ذهن قاب شده بود.
پیش از آنکه از یکرنگی دست شستی !
هر رویت یک رنگ ...!
قد مداد زردم همیشه کوتاه بود.
آخر ...
گرمای خورشیدکم، حرارت زمین را نیز دستخوش تغییر کرده بود!!
چه کردی با اعجاز رنگها؟ بیرحم
با توام
خود خودت، دنیا
دنیای رنگهای پر ملال.
کاش میشد بی محابا به تو گفت:
یادم تو را فراموش ...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱ ساعت 12:14 PM توسط سمیه زیوری
|
مثل ستاره درسایه سارصبح